Designed by Aziz

 
 


در سکوت با يکديگر پيوند داشتن
همدلي صادقانه
وفاداري ريشه دار
اعتماد کن....




سيستم خوابهام برام جالبه و دوست داشتني.... خواب مي بينم... با کلي تعبير... يه جورهايي درست... ديگه گاهي مي خوابم که خواب ببينم..... خوبه.... يه سري حس که تو خواب هست و مي دوني که چقدر واقعين..... خوبه...




چند تا دوست صميمي و خوب که کلي مي شه باهاشون بود... دوستايي که... نمي دونم... دوستي صميمي و ناب..... محبتي که ديده مي شه.... مرسي....

داشتم مي رفتم... ترسيدم باز اينو ننويسم، باز دوباره حسش کم بشه... خوب باشين... هميشه....




نمي دونم... جدا از همه ناراحتي و بدبختي فاجعه اي که وجود داره، اين سيستم کمک هاي مردمي،‌ يه جور خاصي دوست داشتنيه... اين که همه نهادها براي گرفتن کمک ها کم آوردند، اون هم از مردمي که ديگه داشتم يقين مي کردم که بايد از هر حرکت و فکري صرف نظر کرد و جو بي تفاوتي محضي که براحتي تو تمام جامعه به چشم مي خورد... نمي دونم... اصلا فکر همچين تحرکي رو هم نمي کردم... يه جوري خبر ها رو که مي خونم،‌يه حس خوب... حس بودن تو يک جامعه اي که به هر حال يه زمانهايي دوست داشتنيه......




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



خوب مثل اين که به سلامتي کلا طرح استعداد هاي درخشان کنسل شد و کنکور...... با کلي حس بد که براش امروز دارم......




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



ديشب خواب ديدم..... يکي داشت مي خوند... با يه سوز غريبي که نمي دونم از کجا بود....

«با غمش باز بمان.... سرخرو باش... در اين عشق و سرافراز بمان.....
....
دل ديوانه تنها.... دل تنگ.......»

تو خواب گريه کردن.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



فيل در پرونده.......




آقا... اصلا همين هست که هست... آدم رو درغگو بار مي آرن.. بعد مي گن چي... خوب وقتي هر کار مي کني، ‌نمي توني ده دقيقه مطلب عين آدم گير بياري،‌ براي سيستمهاي حقوق و دستمزد حرف بزني،‌ مجبور مي شي به روشهاي هيورستيک دست بزني و ۵ تا سيستم فرضي رو در نظر بگيري و يک نيم ساعت در باره مزايا و معايب اونها نسبت به هم تف بدي...‌ اقا از همين الان هم مطمئنم که استاد نازنين اون قدر حال مي کنه که خودم رفتم و کار تحقيقاتي انجام دادم و همه چيز رو با هم مقايسه کردم......




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



فال شب یلدا..........

....بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش


صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش




هديه الهي..........




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



بياي بشيني تو کافي نت، بخواي وبلاگ بنويسي با کلي نوشتني... بعد اين آقاي صاحب کافي نت فرامرز اصلاني گذاشته و اون قدر هم زيادش کرده که نمي ذاره حتي به اندازه يه سر سوزن تمرکز داشته باشي که مي خواستي چي بنويسي.....

جالبه.. خيلي بيش از حد سليقه ام عوض شده... نمي دونم خوبه يا بد... ولي.....

پي نوشت:
بيا سيگارشم روشن کرد..... آقا اين جا ديگه جاي ما نيست....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



گلچهره مپرس، کان نغمه سرا، از تو چرا، جدا شد....
گلچهره مپرس، پروانه تو، بي تو کجا، رهاشد.....
مپرس.... مپرس.....

مرنجان دلت را خدا را.......
رها کن غمت را... رها کن....
مخور غم،‌ مخور غم نگارا....
مخور غم مخور غم نگارا.....




آقا به هيچ وجه سعي نکنين براي به دست آوردن وقت بيشتر از سريعتر انجام دادن کارهاتون استفاده کنين.... اگر هم مي کنين، سعي نکنين اين سرعت عمل رو تو غذا خوردن استفاده کنين.... ممکنه به مرز خفگي نزديک بشين.... خدا رو چه ديدي،‌ ممکنه هم بگذرين.....




مي شه گفت بهترين و کامل ترين و جامع ترين فهرست اشعار ايراني از تمامي شاعران (غير شعر نو سراي) ايراني... همه چيز هم يونيکده و قدرت و سرعت جستجو هم در حد خدا... با تضمين کامل....
مخصوصا به علاقه مندان اواز و تصنيفي توصيه مي شه که دوست دارند از همه قسمتهايي که بعضا به وضوح فهميده نمي شن،سر دربيارن...
خودشون اسمش رو گذاشتن بزرگترين مجموعه شعر فارسي در اينترنت




آقا من همش هي مي خوام اين جا کلي چيزي بنويسم... همش هي وقت نمي شه... نه که کلي مهم ام و کلي کار دارم و کلي همه چيز ديگه.... تازه کنکوري هم هستم... نه که شبانه روز هم دارم براي کنکور مي خونم... تازه کلي کلاس هم دارم... نه که همه کلاسهام رو دارم مي رم.... (به خصوص منطق که يه چيز ديگه است...)

خلاصه که همه اين ها بهونه است.. ولي جدا وقت نمي کنم بنويسم.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



بگم خدا چه کار کنه دوستاني رو که نه اون اندازه خرخون بودند که فوق همين جا قبول شنُ‌، نه اون قدر تنبل که تا فارغ التحصيلي ما همين جا بمونن.... آخه من با کي چايي بخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟




نشسته بودم کلي چيزي بنويسم... ولي اين قدر خوابم مي آد که اصلا نمي تونم اين پشت تمرکز داشته باشم... باز مثل اين که بايد برم بيرون يک کم باد*بخورم، برگردم ببينم چيزي درست مي شه يا نه....

* يک کم باد و صد البته يک دو عدد چاي




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



گردون نگری ز قد فرسوده‌ی ماست،
جيحون اثری ز اشک پالوده‌ی ماست،

دوزخ شرری ز رنج بیهوده‌ی ماست،
فردوس دمی ز وقت آسوده‌ی ماست.




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



آقا من ديگه دارم يک کنکوري بدبخت مي شم....




آقا قبول نيست... وقتي اولين بار You Fill Up My Senses رو وقتي شنيده باشي که لولو مي زده و کلي ادم دوست داشتني مي خوندنش، اصلا مهم نيست که اون روز چقدر حالت بد بوده باشه،‌ ديگه نمي شه خود اهنگ رو گوش داد.. .همش حسم اينه که خود دنور هر کار هم که بکنه، نمي تونه مثل اون جمع آهنگ رو بخونه... هميني است که هست.....




حس نوشتن دارم و حالم هم کلي خوبه.... فقط نمي دونم نوشتني ندارم... هر چي مي خوام بنويسم يا اون قدر شخصي مي شه که حس مي کنم نمي شه نوشت.. يا اون قدر سطحي و روزمره مي شه که حس مي کنم کسي حوصله خوندنشون رو نخواهد داشت... بعد مي آم مي شينم اين جا هي مونيتور نگاه مي کنم، آخرش هم هيچ چي نمي نويسم و بلند مي شم..... بعد اين جا تار عنکبوت مي بنده....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



از همون روز که با اون همه آدم ريختيم بيرون و يه چند ساعتي با هم بوديم و به همه خوش گذشت و خودم هم نفهميدم که چي شد که هر کاري کردم نتونستم اون چيزي که مي خوام باشم و نتونستم از بودن با اون همه دوست خوب لذت ببرم.... از همون روز هي مي خوام بنويسم، و هي نمي شه نوشت.... دوباره نوشتن بعد از اين همه مدت يک کم خيلي سخته.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com