از دید کار/درامد* تو زندگی دانشجویی بهش نگاه کنی قضیه اینه که برای یک دانشجو اینجا خیلی زندگی راحتتر از ایران است. خوب مهمترین دلیلش که اینه که اینجا به خاطر درس خوندن و البته تحقیق کردن و یکمقداری هم بیگاری برای استاد (بسته به انصاف استاد) بهت پولی میدن که باهش زندگیت میچرخه. پولی که ایران برای درس خوندن بهت نمیدن. ولی خوب این فقط یک ور قضیه است.
از اون ور هم باید بهش نگاه کرد. اون طوری که حساب کردم، رفاهی که با این پولی که به ما میدن به دست میاد (البته من دارم فقط با میزان فاند خودم توی یک دانشگاه خاص به قضیه نگاه میکنم) برابر است با رفاه حاصل از حقوق ماهیانه حدود 600-700 هزار تومان در ایران (تازه با شرط این که خونهت رو هم مجبور باشی اجاره کنی و نه رهن). حالا تو بیا تو ایران به یک دانشجوی دکترا/فوقلیسانس بگو بیا هر روز از 8-9 صبح تا 6-7 شب دانشگاه باش و برای ما کار کن. ماهی 700 تومان بهت حقوق میدیم. ببین چه جوابی بهت میده!
یک ور دیگه داره این قضیه. اینجا دانشجو اینجا با توجه به ثباتی که تو محیط میبینه اصلا حس نمیکنه باید پسانداز کنه برای آینده و خلاصه جوش آینده رو نمیزنه. میدونه که بعد از فارغالتحصیلی میره سر کاری با حقوق ماهیانه فلانقدر (یک مقدار نسبتا معقول و ثابت با توجه به رشته) و این قدر هم میتونه وام بگیره و فلان کار و فلان کار رو بکنه. یک مقدار همه چیز برنامهریزی شده است. ولی دانشجوی توی ایران همیشه به این فکره که من چقدر کجا و کجا و کجا کار کنم و از هر کدوم چقدر پول بگیرم و چقدرش رو پسانداز کنم و... خلاصه این که خود دانشجو است (البته با توجه به دیدش به محیط) نمیگذاره خودش ارامش داشته باشه، ولی اینجا میاد و خودش (باز هم با توجه به محیط) میگذاره خودش آرامش داشته باشه.
در واقع حس میکنم تو این بحث اون چیزی که این جا رو متمایز میکنه از اونجا، نه سیستم درامد و غیره است، سیستم نگاه فرد است به زندگی و ملزومات اون.
* این بحث رو فقط بر اساس کار/درامد/رفاه نگاه کردم. مسلما نه امکانات زندگی (چه روزمره چه علمی) و آزادی و خیالراحت و جذابیتهای اینجا رو، ایران داره و نه دوستها و فامیل و نوستالژی ایران رو، اینجا.
□ نوشته شده در ساعت
10:55 PM
توسط واحه
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
پارسال گرمترین سال کانادا در سیسال گذشته بود. امسال سردترین سال کانادا در پانزده سال گذشته است.
ایران مریض که میشی سریعا باید بری دکتر برات دوا بنویسه. ترجیحا هم دکتر عمومی نری و به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کنی. این جا رفته بودیم واکسن بزنیم. دیدیم روی دیوار تابلوی راهنما زده بودند که سرما خوردید چه کار کنید. خط اولش این بود که 10 روز صبر کنید خودتون خوب میشید! بعد خوب نشدید برید دکتر D:
□ نوشته شده در ساعت
11:45 AM
توسط واحه
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
هر روز که تو ذهنم چیزی میگذره، میخوام اینجا بنویسم و با خودم میگم، نه بگذار از زندگی روزمره بنویسم. از این که چه میکنم و چه میگذرد. بماند که همون رو هم نمینویسم. ولی خوب میشه گفت که فعلا بدجوری اسیر این ترم و درس و مشق شدیم، اسیر شدنی.از یک ماه پیش تنها دو روزی که (حداقل 4 تا) ساعت کوک نکردیم که یک وقت خواب نمونیم، دو روزی بوده که تا صبح بیدار بودیم و مشغول برگه تصحیح کردن.