Designed by Aziz

 
 


گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ترسم
گفت آن چيز دگر نيست دگر هيچ مگو

من به گوش تو سخنهاي نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلي جز که به سر هيچ مگو.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



شايد از بخت ياري ماست.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



بشم واشم از این عالم بدر شم
بشم از چین و ماچین دورتر شم
بر دلدار پیغامی فرستم
که گر دوری خوشه من دورتر شم




حسهام بد جوری ریختن بهم... رفته بودم کوه... ولی نمی تونستم نفس عمیق بکشم... نمی تونستم خودم رو رها کنم توی یه بی نهایتی که حس نشه.... صبح که داشتم می رفتم فکر می کردم فردا می نویسم که کوه .... ولی نمی دونم... گاهی کوه هم کوه نیست.. نمی تونه آزادت کنه... نمی گذاره حس کنی جدایی از همه این چیزها که هست... نمی دونم... شاید اون قدر هم بد نبود.... شاید همون ده دقیقه کوتاه تنهایی نزدیک ابشار و اون حس خوب بتونه توجیه کنه همه چیز رو.... نمی دونم.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



من کلا دچار شعف ام....




الهي دل بلا بي دل بلا بي
گنه چشمان کره دل مبتلا بي

اگر چشمون نکردي ديده بوني
چه دونستی دلم خوبان کجا بي




همون روز اول عید بخوای برای پاچه خواری محض بری سر کلاسی که دو ماهه تا حالا نرفتی، دو ساعت و نیم هم تو دانشگاه منتظر تشکیل کلاس بشی، بعد استاد تشریف نیارن... فقط یه خوبی داشت که فقط 3 تا کلاس مونده که برای رفتنشون باید برم ببینم کجا تشکیل می شن.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 



يه مسافر با کلي حس خوب..... که براي نوشتن چيزهايي که دلش مي خواد اصلا وقت نداره.....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com