Designed by Aziz

 
 


حرف زدن براي دوستانم، در طول اين زمانها، به خصوص در اين دو سال، هر چند، گاه بسيار آرامم کرده و انرژي لازم را همواره به من مي‌داده، اما هميشه يک موضوع مرا آرار مي‌داد و ان هم ترس از ناراحت کردن آنها بود....
يک روز که داشتم روي کاغذ با خودم بحث ميکردم(!!!) به اينجا رسيدم که پرسيدم اين احتياج به گفتن بعضي حرفها به بعضي فردها تا چه حد، بوجود آورنده حق گفتن آنهاست؟ ميداني که محتاجي که بگويي و ميداني که حتي مخاطبت اظهار تمايل ميکند براي شنيدن، اما آنچه که هيچ وقت نمي‌تواني بفهمي، اين است که اين تمايل چقدر از دل نشات گرفته و چه اندازه، تنها، به خاطر دوستي است، و چه گناهي بالاتر از اين که از دوستي استفاده‌اي يک جانبه کني.... به هر حال نميتوان ديگران را هميشه مخاطب قرار داد، چرا که به قول حجاريان، امروزه، «ندانستن حق مردم است» و مي‌بايست حق انتخاب مطلب را به مخاطب داد، پس من هم در اينجا خواهم نوشت، به اين اميد که آنچه ميخواهم به آنها که ميخواهند برسانم و مهمتر اين که اين ميان احساس جايي بيابد براي جاري شدن...




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com