چشنواره موسيقي محلي و هنرهاي آييني کشور، بدون کوچکترين سر و صدايي در گوشهاي از نمايشگاه جهانگردي مشهد، داره برگزار ميشه...قشنگيهاش که براي شنيدنه، نه براي گفتن، اما اين وسط کلي نکته بامزه هم داشت....
اداره ارشاد، طي حکمي فيلمبرداري از مراسم رو ممنوع کرده،البته نه فيلمبرداري از نوازندگان و خوانندگان و رقاصان(همون حرکات موزون سنتي)، بلکه فيلمبرداري از حضار و شنوندگان ممنوع شده!!!!!!
آخ عجب مردم باحالي داريم....سر اجراي دو ني نوازي استاد....، به خاطر جلوگيري کردن از رقص يک دختر ۵-۶ ساله توسط مجريان مراسم، اين قدر هو کردند که برنامه تقريبا مختل شد...بعد همين مردم، ۵ دقيقه بعد به عنوان ّ عذرخواهي از اسائه ادب به ساحت متبرک مشهد و متدينيني که خاطرشان مکدر شده است....ّ يک صلوات بلند ختم کردند.... کار ندارم که اصلا اون رقص درست بود يا نه (آخه رقص محمد خردادياني چه ربطي داره به دو نوازي ني) و باز هم کار ندارم که اون ّهوّ و يا اون ّصلواتّ کدوم درست بود، فقط ميخوام بگم مگه شما خودتون نبودين که پنج دقيقه پيش هو کردين،پس چرا خودتون رو نفي ميکنيد؟؟؟
منهم خودم اون وسط کلي ماجرا داشتم، آخه آقاي عزيز شما که نميتوني تحمل کني که يک پسر در فاصله ۲۵ سانتي خانمت وايستاده باشه، خوب پس چرا خانمت تشريف آورده وسط بخش برادران؟ حالا اين وسط خيلي جالب بود، اين آقا متدينه(قيافش خيلي ديني کلاسيک بود) براي اينکه بين من و خانمش فاصله بيفته، يک خانمي که اونور تر وايستاده بود رو دعوت کرد و بزور بين ما جا داد که هر چي گناه باشه، از خانواده نازنينش دور شه......
حالا اين وسط رديف جلويي من، يک دختر بچه ۵ ساله ناز و تپلي وايستاده بود که اين قدر اين ناز بود، اين قدر اين ناز بود که هر وقت اين طرف رو نگاه ميکرد،آدم بايد آهنگ رو بيخيال ميشد و يک کم شکلک بازي در مياورد تا با اون قيافه مامانياش يک کم بخنده و لپاي نازش گل بيفته ....بعد، چي، آخر مراسم سر درآوردم که اين دختره، دختر همون آقا قبلي است.....
آخ اين مردم ما چقدر شم موسيقي دارند: «خانم، بيا بريم، رقص که نداره، فقط ميزنن ميخونن، اونهم که صداش شنيده ميشه....ديگه چرا اينقدر اينجا وايستيم، علاف شيم؟»