Designed by Aziz

 
 


فکر مي‍کردم باد عاشقي است که معشوقش را در بر مي‍گيرد... ولي نه، باد خودِ عشق است... تنها بايد دچارش شد.... قبل از آن چيزي است مثل خيلي چيزهاي ديگر، کمي ضروري و گاه حتي زائد... حتي مي‍شود به باد خنديد و يا به آنکه در باد پريشان شده است.... مي‍شود ار کنارش گذشت، مي‍شود حتي تعريفش کرد.... مسخره است، حتي منشا دارد، جابجايي توده‍هاي هوا... و چقدر ساده است کسي که چنين حرفي را باور مي‍کند...
باد را بايد در ميانش بود تا فهميد، مثل عشق.... زماني که هيچ نشنوي جز صدايش، و به هيچ چيز نيانديشي حتي به خودش، مثل عشق.... به روحت اجازه پايين و پست ماندن نمي‍دهد، مثل عشق... مثل آفتاب نيست که کشيدن پرده‍اي جلويش را بگيرد، هر پرده‍اي را مي‍درد، مثل عشق.... حتي اگر در چهارچوبي بسته بنشيني، باز صدايش را آنقدر بلند خواهد کرد که گوشهايت را پر کند، مثل عشق.....
چرا که باد، سخن گفتن خداوند است، مثل عشق....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com