Designed by Aziz

 
 


مي‌گفت بيا اونجا گم شده‌‌ها رو هم پيدا مي‌کني.... نمي‌دونست که من براي دوباره يافتن گم نکردم... من براي جُستن و براي هميشه جُستن گم کردم.... گمش کردم چرا که جرات يافتنش را نداشتم... گمش کردم چرا که از دور ديدنش را آرزو داشتم.... من فقط خواستن را مي‌خواستم نه رسيدن را... برايم هدفي قابل دسترس - و يا حتي غير قابل دسترس- نبود، برايم اميد بود و شور، توان و نيرو براي هدف.... نمي‌دونم، حرفهايم که در تنهاييم با او و به او مي‌گفتم براي شنيدنش نبود، ارزشش به گفتن بود براي نشنيدن.... تمام درد دلهايم، تک‌تک خاطراتم با او بود ولي براي او نبود.... ديدنش، نديدنش، هر چه بود جزئي از او بود، بدون او....
اما نمي‌دانم چه شد که باز هم رفتم به جستجويش، براي يافتنش....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com