حس اهلي شدن... حس نياز به اهلي شدن... احساس روباهي که از يک نفر ميخواد که اهلياش کنه...
ّ تو الان واسه من يک پسر بچهای مثل صد هزار پسر بچهی ديگر. نه من هيچ احتياجی به تو دارم نه تو هيچ احتياجی به من. من هم واسه تو يک روباهم مثل صد هزار روباه ديگر. اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتياج پيدا میکنيم. تو واسه من ميان همهی عالم موجود يگانهای میشوی من واسه تو.ّ
ّ آدم فقط از چيزهايی که اهلی کند میتواند سر در آرد. انسانها ديگر برای سر در آوردن از چيزها وقت ندارند. همه چيز را همين جور حاضر آماده از دکانها میخرند. اما چون دکانی نيست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست... تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن... ّ
خب منو اهلي کن....
خب منو اهلي کن....
خب منو اهلي کن....
خب منو اهلي کن....
خب منو اهلي کن....
خب منو اهلي کن....