نمي دونم، واقعا خودم هم نمي دونم که تو اين مدت چي به من گذشت که نذاشت هيچي بنويسم... نمي تونم بگم که وقت نداشتم، که هم داشتم و هم نوشتن برايم مهمتر از هر کاري بود.... نمي تونم بگم که حرف نداشتم که اين سه هفته سراپا حرف بودم و خاطره و احساس.... نمي تونم بگم که از نبودن ( و يا کم بودن) خواننده هاي اينجا دلسرد شده بودم که تنها، بودن لاله و حسام و مسيحا و رها (و تمام آن ها که دوستشان دارم...) برايم کافي است که تا آنجا که بتوانم، بنويسم.... حتي نمي تونم بگم که از دلتنگي و شايد دلگيري بود، هر چند که هم دلتنگ بودم و هم تا حدودي دلگير... فقط مي تونم بگم که هر دليلي داشت، هنور هم هست اما ديگر نمي خواهم تسليمش شوم.....
□ نوشته شده در ساعت
11:44 PM
توسط واحه