اين دو سه روز، دوباره برام يه سري تجربه خيلي باحال داشت.... يه کاري که خودت درست ياد نداشته باشي رو بخواي براي کسي انجام بدي... بعد کاري هم باشه که بتوني بدي يکي که درست وحسابي ياد داره، دو سوت درستش کنه... ولي خوب تمام لطفش به همينه که آدم خودش وقت بذاره.... نميدونم ولي هيچ چيز برام لذتبخشتر از اين جور وقت گذاشتن براي کساني که دوستشون دارم نيست.... نميدونم چرا اصلا دوست داشتم که اين کار همين طور ادامه پيدا کنه.... يه احساس واقعي، که دارم سعي مي کنم يه کوچولوي کوچولو از اون لطفهاي اونها رو دارم جبران ميکنم، حتي اگه کارم از ديد يک ناظر بيروني اصلا کار آنچناني نباشه.... از همه دوستان نازنين خواهش ميکنم که هر چي از اين جور کارها دارند بريزند سرم.... باور کنيد تمام انرژي من از اين جور کارها تامين ميشه.......
□ نوشته شده در ساعت
11:14 PM
توسط واحه