ديروز به يک کشف نائل امدم که يک مقداري(!!!) روحيهام رو خراب کرد، اونهم اين که الان درست يک ماهه که من هر روز حداقل ۵ تا ۶ ساعت در دانشگاه حضور فعال داشتم، ولي افتخار حضور در هيچ کلاسي رو پيدا نکردم.... به اين ميگن يه دانشجوي ساعي و کوشا... بعد نشستم يه حساب کتاب کردم ديدم براي اين ۱۸ واحدي که من اين ترم داشتم، دقيقا ۳۴ جلسه سر کلاسهاي مختلف رفتم که ميشه به حساب ۱۷ هفته ترم، هفتهاي ۲ جلسه، يعني به اندازه يک درس سه واحدي..... بعد همه اينها رو که بذاري کنار هم ادعاي معدل بالاي ... (روم به ديوار، قابل گفتن نيست) رو هم هنوز دارم.... بعد با يک جمع بندي کوچيک به کلي نااميدي رسيدم......
من الان يه آدم نااميدم که امروز يه نفر ديگه برام کوييز مباني برق داده، خودم هم از صبح کلي با دوستام بودم و بهم خوش گذشته، از فردا هم مهمون دارم و نميتونم درس بخونم، تازه کلي هم سرحالم.... از اون مهمتر هنوز تا اولين امتحانم کلي وقت دارم، يعني چهار روز.....
□ نوشته شده در ساعت
3:24 AM
توسط واحه