دايره، فيلمي براي نشون دادن همه بدبختيهايي که وجود داره، ولي نه لزوما هميشه همراه هم. فيلمي که هرچند به نظرم نتونسته و يا نخواسته که تاثير حسي زيادي داشته باشه، و بيشتر به فيلم مستندي شبيه شده که سعي ميکنه تمام بدبختيهاي ممکن رو تو يه زمان محدود نمايش بده، حتي اگر اين نمايش گاه در حد يک مکالکه تلفني کوتاه ولي تکون دهنده باشه.....
نميدونم چرا، به خاطر حال نه چندان مساعد من بود يا جوي که توش داشتيم فيلم رو نگاه ميکرديم، يا دوري از حس واقعي چنين بدبختيهايي که وجودشون قابل انکار نيست، و يا شايد هم خاصيت خود فيلم بود که چندان من رو نگرفت و فقط تونستم بشينم، از ديدن سينمايي چيزهايي که گاه ميخونم يا ميشنوم -همونقدر که اونها روم تاثير ميگذارند- ناراحت بشم و بعد بلند شم، حتي با يه حس ( تا حدودي ناجوانمردانه) که چه خوبه که من از اين بدبختيها دورم.....
اين هم يه مصاحبه پناهي راجع به فيلم....