دارم از شدت گلودرد، که از وقتي اين پشت نشستم سردرد هم بهش اضافه شده، ميميرم. آخه يکي نيست به من بگه آبت نبود،نونت نبود، شب يلدات چي بود؟ ديشب در حالي که گلوم کاملا درد ميکرد، به سرم زد که مگه ميشه شب يلدا رو مثل بقيه شبها نشست و به در و ديوار اتاق نگاه کرد، اون هم وقتي اون بيرون داره بارون ميآد.... بعد چون طبق معمول هيج جا رو پيدا نکرديم که بشه توش يه جور ديگه بود، مجبور شديم که طبق معمول باز بزنيم بريم پارک ملت، اون هم تو بارون و باد و با صرف يه بستني. من که ميدونم از ديشب هيچيام نشده، ولي نميدونم از کجا اينطوري شدم.... آخه يه سه ساعت تو باد و بارون که ....
□ نوشته شده در ساعت
1:36 AM
توسط واحه