اون روز که داشت مي خوند اون قدر گم شده بودم که همه چي تبديل شده به يه خاطره محو از يک واقعه دوست داشتني... اون قدر محو که حتي نمي تونستم به يادش بيارم... فقط و فقط حس اش کرده بودم و بس... فقط مي دونستم که يه آهنگي هست که ..... فقط مي دونستم يه آهنگ هست که اونروز رو به ياد من مي آره... هر چي دنبالش گشتم فايده اي نداشت..... بعد که کاملا اتفاقي تو بلاگ افشين ديدمش، همه چي دوباره رنگ گرفت.....
[با اديت خود افشين....]
به قربون خم (آي به قربون خم) زلف سياهت ( زلف سياهت )
فداي عارز (آخ فداي عارز ) مانند ماهت ( مانند ماهت)
به قربون خم (آي به قربون خم) زلف سياهت (زلف سياهت )
فداي عارز (آخ فداي عارز ) مانند ماهت ( مانند ماهت)
ببردي دين فائز را به خوارزم ( ببردي دين فائز را به خوارزم)
تو شاهي خيل مژگانها سپاهت ( تو شاهي خيل مژگانها سپاهت)
خودوم اينجا دلم در پيش دلبر ( خودوم اينجا دلم در پيش دلبر )
خدايا اين سفر كي ميرود (كي ميرود كي ميرود) سر
تو دوري از برم دل در برم نيست هواي ديگري اندر سرم نيست
(تو دوري از برم دل در برم نيست هواي ديگري اندر سرم نيست)
به جان دلبرم (به جان دلبرم كز هر دو عالم كز هر دو عالم
تمناي دگر جز دلبرم جز دلبرم جز دلبرم نيست
خودوم اينجا دلم در پيش دلبر خودوم اينجا دلم در پيش دلبر
خدايا اين سفر كي ميرود كي ميرود كي ميرود سر
□ نوشته شده در ساعت
2:55 AM
توسط واحه