Designed by Aziz

 
 


بالاخره کم کم دارم بوي عيد رو حس مي‌کنم... خيلي وحشتناک بود اين دو سه روز کارهاي عيد رو مي ديدم ولي احساسش رو نداشتم.... به خصوص تميز کردن اطاق خودم که نمي دونم چرا هيچ حسي رو براش نداشتم... مثل اين که اطاق فرد ديگري است و آن هم نه يک دوست و حتي نه يک دشمن... يک غريبه.... بيگانه شده بودم.... ولي امروز از صبح دوباره همون احساس عيده و همون اطاق دوست داشتني... اطاقي که همه همه همه‌اش مال خود خود خودمه....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com