Designed by Aziz

 
 


ديشب کلي حرف زدم، فکر ميکنم مي شد به جاي همه اونها همين دو سه خط کوروش علياني رو گذاشت.....
يك چيزهايي هست كه فرار ازش نمي‌شود كرد. اين آب از سرازيري فرار نمي‌تواند كند. تو هر چه هم كه هلش بدهي و بكشيش همين كه به سرازيري برسد و ولش كني مي‌رود پايين. دلش هم نمي‌خواهد كه فرار كند. براي چه فرار كند؟ اصلـا فرار مال آب نيست، مال آدم است. آب كه عقل ندارد همان كاري را مي‌كند كه مطابق فطرتش است. آدم عقل دارد، فكر مي‌كند شايد اين كار را كنم بهتر باشد يا آن كار را كنم بهتر باشد. بعد كار خودش را سخت مي‌كند. براي خودش سختي درست مي كند. حالـا اگر اين عقلش را ببري همان جاي خودش، كمكش كني كه سر جايش كار كند. آن وقت يك جاهايي كه فطرتش مي‌كشد به آن سمت نمي‌آيد با «شايد» و «اگر» جلويش سد سكندر بكشد. آن وقت اين آدم هم همان راه خودش را مي‌رود. همان راه قشنگي را كه بايد برود مي‌رود.




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com