صحبت کردن با دوستهام اگه يه بازه زماني کوتاه محدودش کنه*، بدجوري برام دلتنگي مياره، دلتنگي و يه سرگشتگي که درست نمي دونم ناشي از چيه... خوب دلم تنگ مي شه.... يه دفعه اين دلتنگي که شايد فراموشش هم کرده بودم، يه دفعه هجوم مي آره.... نمي دونم ضعف حافظه ام و فراموش کردنهام چيزيه که سهم بزرگي از آسايشم رو بهش مديونم، ولي هجوم ناگهاني احساسات همواره کنترل نشده ام.... من چقدر عاشق اين هجوم بي حساب و بي آلودگي محاسبات آينده نگرانه ام.....