از طرب آکنده ام
از طرب آکنده ام
از طرب آکنده ام....
ديروز يه دفعه تو پارک ديدم همين طور دارم اينو با خودم زمزمه مي کنم.... اين حقو قشنگ به خودم مي دادم... وقتي بي خيال همه چي بشي بري مشهد، بعد همه چي خودش درست بشه... از بليط رفت بگير تا همه اون ۳ تا کوييز و يک ارائه و ۳ تا کلاسي که غيبتهاي ۸-۷ مشون بود..... بعد يه قطار برگشت دوست داشتني که هرکار کردم بالاخره رسيد تهران، با کلي حسهاي دوست داشتني که از ترس افسوس خوردن تو اينده نذاشتند بخوابم..... بعد با خستگي که تا حالا کمتر تجربه کرده بودم، يه ۳-۲ ساعت قدم زدن تو پارک طالقاني.... اصلا همه چي فوق العاده بود.....
□ نوشته شده در ساعت
5:51 AM
توسط واحه