Designed by Aziz

 
 


فکر و فکر و فکر.... فرار به سمت کتاب... کتاب و کتاب و کتاب..... غرق شدن تو فضاهايي که خودت توشون نيستي.... و کمي هم حرف... و باز فکر و باز کتاب و باز حرف....
کتاب خوندنم.... داشت برام تبديل مي شد به يه ارزو.... يه زمان نسبتا وسيع، بدون هيچ انتظاري که وادار به پاسخگويي بکندت... و کتاب.... هرچه و هر نوع که ارزشش را داشته باشد.... از ديکتاتوري امريکاي جنوبي ماريو بارگاس يوسا... به ازادي و رهايي کتابهاي بوبن.... از سفيدي بوبن تا حجم گاه غير قابل تحمل سياهي کتابهاي عباس معروفي... و از توهم و پيچيدگي محيط معروفي به روايت ساده و روان و در عين حال زيباي دولت ابادي....
دارم تبديل مي شم به يک کرم کتاب واقعي... اون قدر که مي ترسم، واقعا دارم مي ترسم که زمان لازم براي فهم کتابها رو از دست بدم.... اون قدر که گاهي به اجبار استدلال، کتاب رو کنار مي ذارم.... هميشه وسط کتاب خوندن، اون قدر جذب محيط داستان مي شم، که فراموش مي کنم، فکر کنم.... فقط به تماشا مي شينم... تماشا و لذت بردن از تمام تصويرهايي که ساخته مي شه... مثل زندگي.... تماشا و تماشا.... مي ايند و مي گذرند و مي روند... ولي گاه...




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com