دارم از فرط خواب مي ميرم.... يه امتحان با يه حجم بي نهايت کتاب با کلي جزئيات که همه رو حفظ مي کني و بعد امتحان فقط چند تا سوال کلي و همين... سر جلسه بيشترين حسي که داشتم حس حماقت محض بود از بي خوابي ديشب...
مسخره است، الان مثل چي دوست دارم بشينم براي کنکور بخونم... نمي دونم چرا، حتي نه به خاطر بحث منطق و دليل براي خوندن و لزوم قبول شدن و تهديد ها و خيلي چيز هاي ديگه، همين طوري دوست دارم، ّ مثل دانشآموزي كه درس هندسهاش را ديوانهوار دوست ميدارد ... ّ هوس کردم... فکر کنم فقط به خاطر اينه که الان وقت ندارم بخونم!!!!
□ نوشته شده در ساعت
1:45 AM
توسط واحه