Designed by Aziz

 
 


يه بار، يک دوست داشت مي گفت از دوست داشتن و از دوست داشته شدن... از دو نقشي که نمي توان همزمان بازي کرد.... نمي دونم... نمي دونم مي شه اين قدر اين دو رو جدا کرد... توي اون بازي که واقعي باشه... که بهت تحميل نشده باشه.... نقشي که خودت انتخابش کرده باشي.... نمي دونم... ممکنه فقط يک نقش به يکي تحميل بشه ولي حس مي کنم اگه بخواي انتخاب کني و نقشت رو تو اوج بازي کني،‌ نتوني يک جانبه سراغ بازي بري... نمي دونم حس نمي کنم بشه بدون حس هر دو طرف بازي،‌ موفق بود... نمي دونم، حس نمي کنم دو طرف بازي باشه... نمي دونم،‌ شايد نشه تو کامل بودنشون اون قدر از هم جداشون کرد.... نمي دونم بايد بيشتر فکر کنم...

ولي يک چيز مهم است.... يک چيز خيلي مهم... که فعال باشي نه منفعل... که نقشت رو هر چي که باشه و هر جور که انتخاب کرده باشي، خودت و تنها خودت و براي خودت و اون جور که خودت رو راضي کنه، که اشباعت کنه، که سرشارت کنه... خودت بازي کني.... که انتخاب گر باشي.... که نذاري کس ديگه اي بازي کنه... هر کسي، حتي زمان.... آره زمان خيلي چيزها رو عوض مي کنه و خيلي چيزها رو نه.... ولي نمي دونم، حس مي کنم زمان بايد فقط وقت اين تغيير رو به ما بده... زمان نبايد بتونه خودش رو به ما تحميل کنه.... زمان فقط و فقط بايد کمک مون کنه....




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com