Designed by Aziz

 
 


تکرار فکرهاي اين مدت براي کار کردن ( شايد هم براي کار نکردن)
کار کردن... نمي دونم.. مي ترسم.... حس مي کنم که کار کردن تو يه محيط کاري معمول، انجام کارهاي يک مهندس(؟؟؟‌؟؟) ، همون کوچيکترين بخشهايي که از زندگي ادم باقي مونده رو بگيره ببره تو روزمرگي خودش.... حس مي کنم که کار براي يه شرکت همون خلاقيت کوچيک ادم رو هم از بين مي بره و همون حساسيت هاي باقي مونده رو... نمي دونم.... قبول دارم به اين بدي هم نيست... قبول دارم که گاهي مي شه که تو همون کارهاي معمولي هم خلاقيت لازم مي شه و کلي يادگيري... ولي کمه... حس مي کنم که هيچ چيز به اندازه درس خوندن و مساله حل کردن نتونه خلاقيت ادم رو و حس نيازش به اثبات وجود فکرش رو ارضا بکنه.....

ولي به هر حال کار اجتناب ناپذيره... باز خدا کنه کاري باشه که بشه توش تا حدي که مي شه خود آدم توش باشه نه دستور عملها و راه حل هاي صرف... نمي دونم... فعلا که وقت زياده(؟؟؟)




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com