Designed by Aziz

 
 


خوب بابا... يه چيز ديگه از خدا مي خواستيم... يه جمله نوشتم حس مي کنم مي خوان جاي ما رو رنگ بزنن... همين ديشب گفتن آقا جمع کنين فردا رنگ... حالا يک شبه چطوري اون همه اطاق رو جابجا کرديم (اون هم شب عروسي اون يکي هم اطاقي نازنين)‌ بماند.... بعد اقا امروز صبح امده که امروز نوبت شما نمي شه باشه فردا... هر چي خواهش تمنا که بابا ما الان آواره ايم،‌ميگه نه.... اطاقهايي که صاحباش نيستند رو خودشون با کليد باز مي کنن همه چي رو مي ريزن وسط رنگ مي زنن، بعد به اون همه حجم خواهش تمناي ما....

حالا يارو قول داده يک کاري برامون بکنه......




◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

www.flickr.com