داشتم به قديم ها نگاه مي کردم.... خيلي دوستش داشتم:
واحه، مرکز آمال گمشدهاي در کوير، گمشدهاي که براي يافتن بسيارها پاي در اين سفر نهاد، ولي آنچه داشت کم بود يا هيچ نبود و يا....
حال او است و راهي که هنوز پايان نگرفته، و يا شايد هنوز آنگونه که شايستهاش بوده، آغاز نشده و واحه، پناهگاهي در ميان اين کوير، جايي که بتوان لحظهاي آسود و باز حرکت کرد، جايي براي يافتن قدرت حرکتي دوباره.....
□ نوشته شده در ساعت
2:23 AM
توسط واحه