
شب يلدا هم گذشت... نمي دونم.... نه به اون خوبي که منتظرش بودم..... ولي بجاش فالش همه چي رو برگردوند سرجاش.....
ز کوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي
چو گل گر خردهاي داري خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سوداي زراندوزي
ز جام گل دگر بلبل چنان مست مي لعل است
که زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزي
به صحرا رو که از دامن غبار غم بيفشاني
به گلزار آي کز بلبل غزل گفتن بياموزي
سخن در پرده ميگويم چو گل از غنچه بيرون آي
که بيش از پنج روزي نيست حکم مير نوروزي
□ نوشته شده در ساعت
2:52 AM
توسط واحه