استاد نازنین زنگ زد گفت بیا بریم برگه های امتحانی رو با هم بیاریم از دفتر دانشکده. رفتیم. استاده دو دسته برگه رو تحویل گرفت و دستش رو به طرف من دراز کرد که بگیرمشون. من هم در کمال اعتماد به نفس دسته بالایی رو برداشتم و گذاشتم اون بسته زیری رو خودش زحمتش رو بکشه :))
□ نوشته شده در ساعت
10:30 PM
توسط واحه