از اون جا که در آپارتمان معمولیای زندگی میکنیم، ماشینلباسشویی و خشککن در هر واحد نداریم و مجموعا باید لباسها رو ببریم laundry خونه... روز اول که رفتیم خانم مسنی که اون جا داشت به کار خودش میرسید و صد البته حواسش به دور و بر بود، نگاههای گیج ما رو فهمید و راهنمایی کرد ما رو... توضیحاتش که رسید به بحث خشککن، شروع کرد به بد گفتن که آره این جوانها نمیکنن کارشون که تموم شد، این فیلتر خشککن رو تمیز کنن و آدم مجبوره هر دفعه قبل از انداختن لباسها این فیلتر رو خودش تمیز کنه... ما هم تحت تعلیمات ایشون، هر دفعه یک بار قبل از انداختن لباسها فیلتر رو تمیز میکنیم (و بر روح اموات نفر قبل صلوات میفرستیم که این کار رو نکرده) و یک بار بعد از اتمام کار (که نفر بعدی برای آمرزش روح اموات ما صلوات نفرسته)...
حالا مشکل چیه و مردم چرا این قدر بیفرهنگن؟ برای این که اصلا روی خود ماشین دستور العمل نوشته و گفته که قبل از شروع خشککردن این فیلتر رو تمیز کنین... اصلا قرار نیست نفر قبل تمیز کنه، وظیفه خود اون فرده :))
جالب این جاست که با وجودی که این رو میدونیم هنوز هم هر دو کار رو میکنیم (البته دیگه به روح اموات نفر قبل کار نداریم)... یک جور احساس وظیفه بدون دلیل... شاید یک حس جالب که این که این کاریه که موجب شاد شدن اون پیرزن میشه...
□ نوشته شده در ساعت
11:31 PM
توسط واحه