هر روز که تو ذهنم چیزی میگذره، میخوام اینجا بنویسم و با خودم میگم، نه بگذار از زندگی روزمره بنویسم. از این که چه میکنم و چه میگذرد. بماند که همون رو هم نمینویسم. ولی خوب میشه گفت که فعلا بدجوری اسیر این ترم و درس و مشق شدیم، اسیر شدنی.از یک ماه پیش تنها دو روزی که (حداقل 4 تا) ساعت کوک نکردیم که یک وقت خواب نمونیم، دو روزی بوده که تا صبح بیدار بودیم و مشغول برگه تصحیح کردن.